سلام به روشنایی خونه بابا و مامان
سلام بابایی جوونم . روز جمعه شما بخیر . الان حریره بادوم خوردی و مثل یه فرشته کوچولو ، خوابیدی . الهی فدات شم ، به استناد روز شمار وبلاگت شما الان 6ماه و 15روز از زمان تولد قشنگت گذشت . راستش بابا امسال با تمام خوبیهاش یه مقدار سخت و نامهربان برای ما شروع شد . از یه طرف روز دوم عید کیف پول من مفقود شد و کلی مدارک هم از دست دادم . از طرفی محل کار مامان یه مقدار فیلم درآوردند و سر تمدید قرار داد باهاش سر ناسازگاری دارند ، از طرفی هم ما مجبوریم تا تو فرشته آسمونی رو هر روز صبح زود بیدار کنیم و ببریم خونه مامانی . طفلک مامانی کاملا اسیر تو می شه تا زمانی که مامان برگرده و تو رو پس بگیره . به خدا هم دلم برای تو کباب می شه ، هم مامان...