دختر م بیمار و بی حاله . الهی فداش بشم
سلام دخترم . سلام به دختر مریضم . بابا جوونم خیلی دلم گرفته . اشک تو چشمام حلقه زده . نمی دونم آیا با نوشتن این حرفها دد آینده در نظر تو بابای ضعیفی جلوه خواهم کرد یا نه ؟ اما تو مریض شدی و بی تابی . و این بزرگترین دلیل برای بی تاب بودن من و مامان و تمام اعضای خانوادست که دوستت دارند . الهی فدات شم . تو داری کم کم دندون در میاری و درد دندون و لثه داری . از طرفی هم سرمای شدید خوردی و باز گلوت عفونت کرده . دیروز هر چی خوردی حالت تهوع داشتی . هیچ غذایی تو معدت نمی مونه و نا توان شدی . طفلک مامانی و بابایی خیلی نگرانت بودند . مطمئنم که با اشک ریختن تو ، مامانی هم بی تاب شده و ناراحت . بابایی هم همینور . الهی فدات شم . دیروز بردیمت دکتر . امان از دکترهایی که تخصص ندارند . حتی یه درجه تب از تو نگرفت و فقط آمپول تهوع داد و چند تا داروی بی تاثیر . الهی فدات شم وقتی خواستند آمپول رو بهت بزنند من جرات نداشتم بیام و پات رو بگیرم . به هر حال وقتی آمپول رو بهت زدند و اونطوری گریه کردی من و مامانت هم اشکمون جاری شد . یه جورایی خجالت می کشیدم بیام بیرون که نکنه کسی بیرون اشکهای من رو ببینه ، اما دست خودم نبود . باری ، تب تو نازنین دخترم نه تنها بهتر نشد بلکه مامان مجبور شد سر کار نره و امروز مراقب تو باشه . کوره آتیش بودی ، تب بالای چهل درجه . بناچار با شماره دکتر خودت تماس گرفتیم و امروز وقتی دیدیم بازم هر چی می خوری پس می دی و بی حال فقط ناله می کنی فوری رفتیم پیش دکترت . با دیدنت بلافاصله نسخه نوشت . وقتی تهیه کردم و برگشتم همونجا بهت قرص شیاف زد . سه تا آمپول هم بهت زد . طبق معمول من دل نداشتم بیام تو . بناچار منشی خانم دکتر کمک مامان کرد . وقتی که اونطوری گریه می کردی و با نگاهت از من می خواستی کمکت کنم داشتم دیوونه می شدم . بابا جوونم الان بعد از زدن اون آمپولها یه مقدار شیر خوردی و تبت پائین اومده . نقل هست که اگر مریضی دعایی کنه یا از خدا چیزی برای دیگران بخواد ، خدا برآورده می کنه . پس بیا اون دستهای کوچولو و داغت رو ، رو به آسمون بگیر و از خدا بخواه که تمام بچه های مریض رو شفا بده یا حده اقل توانی به خودشون و خانوادشون بده که هر چه زودتر از این مرحله هم به خوبی و خوشی گذر کنند . دوستت دارم بابا . تو سالم باش ، تو سر حال باش در عوض من از خدا می خوام تا بلا گردون تو باشم . چون دوستت دارم و دیوونتم ، همونطور که با اشکت ، اشکم در میاد ، همونطوری هم حاضرم مثل یه کوه تمام سختیها و دردهای تو نازنین رو به دوش بکشم تا باز دوباره اون اشکهای معصومانه و پاکت رو نبینم . دوستت دارم عزیز بیمارم .
این عکس در حال بی حالی تو نازنین گرفته شده .
عکس داروها برای درمان تو نازنین دخترم
این عکسها هم برای چند روز قبله. الهی فدات شم اون موقع سر حال بودی
برای اولین بار ، بدون ترس و دلهره سوار کالسکه خودت شدی بابا . ایشاله سوار کالسکه عروسیت شی
تو اینجا آهنگهای شاد و شیش و هشت داری می نوازی
تو اینجا هم به اصرار ما یه آهنگ غمگین زدی خودت رو جو گرفت و شروع به گریه کردی