ملیساملیسا، تا این لحظه: 12 سال و 7 ماه و 14 روز سن داره

ملیسا ؛ هدیه آسمانی

دخترم، ملیسای بابا، از وقتی که پا به این دنیای خاکی گذاشتی، شروع به نوشتن کردم، نوشتم از عشق پدری که عاشقانه دخارش رو دوست داشت. بمونی یرام با

سالروز آشنایی من و مامان ملیسا خانم

سلام ملیسا جان . سلام عزیز دلم . تازه همین الان از خواب بیدار شدی . الهی فدات شم . دیروز یک ماهگیت رو جشن گرفتیم . ایشالله صد سال دیگه زنده باشی نازنینم.دقیقا یک ساعت پیش من و مامانت ، ده سال پیش تو ایستگاه اتوبوس با هم آشنا شدیم . از همون اول عشقمون پاک بود و به هم علاقمند شدیم . اما پله پله باید بالا میومدیم . باید همدیگرو خوب میشناختیم تا فردای تو نازنین رو دچار مخاطره نکنیم . اگر فرصت بود کامل برات ماجرای اون روز رو می نویسم . آخ که چه روزهای قشنگی بود . من یه پسر دانشجو که هیچی از خودم نداشتم و فقط باید درس می خوندم و مامانت که به قولی اون من رو بزرگ کرد ، چون از همون اول بالا سرم بود و نمی ذاشت نفس بکشم ( مزاح کردم ) به هر حال روزهای خیلی خوبی بود . مامانت هم یه دختر کاملا عاقل و بالغ بود که حواسش به همه چیز بود . آخی دختر اون موقع الان شده یه مادر . الهی . خدا رو شکر می کنم که مامانت رو سر راهم قرار داد . سر راهم قرار داد تا مونس تنهاییهام باشه و پشتوانه ای باشه تا بتونم درسم رو تموم کنم . یادش بخیر . بابا جونم ، مامانت از یه دانشگاه دیگه میومد به دانشگاه من ، دانشگاه منم قحطی پسر بود . یا اکثرا متاهل بودند یا کور و کچل درست مثل منهیپنوتیزمیادمه هر وقت مامانت میومد دخترای دانشگاه یه طوری نگاش می کردند . یه بار چند تاشون ازش پرسیده بودند دختر خانم تو بچه مدرسه ای هستی؟خندهخلاصه اینکه مامانت من رو تور کردابلهوای چقدر از خودم تعریف کردم . سرم گیج رفت . شوخی کردم بابا اون حسی که من و مامانت نسبت به هم داشتیم مثال زدنیه . خدا مامانت رو سر راهم قرار داد تا من نیمه گمشدم رو پیدا کنم و بشم یه مرد کامل . یادش بخیر چه دورانی بود . بابایی، دانشگاه من تو شهرک غرب بود ، ساندویچهای بوفه دانشگاه واقعا خوشمزه بود . من و مامان مشتری پر و پا قرص ساندویچ هاش بودیم . وای من رو بردی به اون روزها . میدونی الان نزدیک یک کیف پر از نامه ها و کارت پستالها و کادوهامون رو نگهداشتم . نامه هایی که هم از عشق می گفتند هم از محبت ، یادمه یک بار برای مامانت تو روز تولدش یه پستونک خریدم . تقریبا هشت سال پیش . هنوزم تو کیف هستش . یادگاری نگه داشتیم . یادش بخیر . مامانت نگذاشت من درس بخونم . دائم وس کلاس میومد پشت در کلاس و من رو از کلاس می کشید بیرون . باور کن من الان برای خودم باید یه پروفسور می بودم قهقههوای که چقدر خودم رو لوس کردم . اما گذشته از شوخی مامانت خیلی درسش از من بهتر بود . من فقط شب امتحانی بودم . اما همون شب امتحان تا صبح بیدار می موندم  دو ساعت درس می خوندم ، چهار ساعت هم مقدمات تقلب کردن رو انجام می دادمنیشخندسالروز آشنایی من و مامانت رو هم دیروز یواشکی از بابابزرگت با همون کیک یک ماهگی تو خانم خوشگله جشن گرفتیم . خوب بابا جونم من برم یه مقدار به کارهام برسم .

پسندها (1)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (7)

خاله ی هویار
1 آبان 90 22:22
سلام به مامان یا بابی ملیسا جون خدا حفظش کنه بچه ها واقعا شیرینی میدن به زندگی عکس دخملتونو نمیذارین ما ببینیم شاید بخوایم بیام خواستگاری پسر ما 9 ماهشهخیلی پسر خوبیه
معصومه مامان سهند
2 آبان 90 8:38
سلام بابای مهربون، وای که چقدر جالب نوشته بودید، ماجرای آشناییتون رو بنویسید خیلی دوست دارم بخونم، با اجزتون من لینکتون کردم شما هم اگر دوست داشتید از نازگلتون یه عکس بزارید خوشحال میشیم روی ماهش رو ببینیم
عسل مامان ابوالفضل
2 آبان 90 9:58
سلام. خیلی خوشحال شدم از این که دیروز به وب ما سرزده بودید. وبلاگتون خیلی پر محتواست.خاطره های دوران دوستی تون با خانمتون عینهو منو همسرمه.ماهم یه عالمه از اون کارت پستالاو نامه ها و حتی کاغذ کادوهامونم نگه داشتیم. براتون آرزوی موفقیت میکنم.ولی کاش عکس دخملتونو بزارید. لابلای مطالبتونم کلی از این شکلکای مختلف بزارید تا یکنواخت نشه.البته ببخشید دارم فضولی میکنم ها یه نظر بود.
masome
2 آبان 90 11:37
سلام ممنون از اینکه به کسرا ناز نازی سر زدین.بابا ملیسا خانم یکم از خودتون تعریف کنید خجالت نکشید یک وقت
مامان ابوالفضل
2 آبان 90 20:17
سلام، خیلی جالب بود ولی واقعا شهامت داشتین اینجا مطرحش کردینا به ملیسا جون تبریک می گم که مامان و بابای مهیج و مهربون و عاشقی داره
مجموعه جذاب و شاد کودکانه شامل بهترین سرگرمی های آموزنده برای کودکان
3 آبان 90 9:31
مجموعه جذاب و شاد کودکانه شامل بهترین سرگرمی های آموزنده برای کودکان آشنایی با حروف - کارتون - رنگ آمیزی - شعر - لطیفه و لبخند - داستان - سرگرمی - ضرب المثل شامل : داستان های زیبا و انیمیشن شعرهای کودکانه آشنایی با حروف الفبای فارسی و انگلیسی آشنایی با حیوانات بازی های متنوع و جذاب کارتون رنگ آمیزی ضرب المثل های ایرانی لطیفه و لبخند
مامان نیایش
4 آبان 90 9:39
ان شا الله که سه تایی کنار هم همیشه شاد باشید و سالم و پر از انرژی مثبت