نازلی جیرانیم ، سنی چوک سویوروم
سلام دخترم . سلام عزیز دلم . سلام شیرین زبونم . سلام می دم به دلربایی که هم وجودش و هم یادش گرما بخش وجود پر تنش باباست . عزیزم می دونم که خیلی دیر اومدم برای نوشتن . ببخشید امروز امتحانات ترمم تموم شد . امتحان امروز خیلی سخت بود . اما ایشالله نمرم خوب می شه . تو این مدت طبق معمول مامانی خیلی بهمون لطف کرد . طفلک خیلی زحمت تو رو می کشه . خدا کنه همیشه بزرگترهامون سرزنده و سلامت باشند و هیچ وقت محتاج ما بچه های بی وفا و نا مهربون نشن . عزیزم ماشالله کلی بزرگ شدی و حرفها و کلمات جدیدتری می زنی . قربونت بره بابا . شیرین زبونیهات هر روز بیشتر از روز قبل . خدایا هر کسی رو که آرزوی داشتن همچین نعمتی رو داره ، حاجت روا کن . تو خالق توانا هر کاری رو که بخواهی می تونی انجام بدی ، پس تقدیر تمام پدر و مادرها رو داشتن یه بچه سالم و صالح قرار بده و زندگی رو براشون شیرین تر کن . ای خالق همه خوبیها .
گلم امروز یه شعر ترکی - فارسی دیدم که خیلی برام قشنگ جلوه کرد . مطمئنم اگه بابای بابا هم این شعر رو ببینه کلی ذوق می کنه . البته طولانیه و من فقط چند بیتش رو اینجا می زارم . البته ترجمه فارسیش رو هم نوشتم تا شما اگر تا اون روز که این متن رو می خونی توسط مامانی بابا ،آذری رو یاد نگرفته بودی ، متوجه مقصود شعر بشی.
تو آن آغاز زیبایی ، منم این عشق بی پایان
گرفتار اولموشام درده ، سن ایله مرهم ای جانان
( گرفتار درد شدم ، تو درمانم کن ای جانان )
تو یک تصویر زیبایی ، منم نقاش این دوران
منی سن ایلدون عاشق ، بی عشقی ایلمه پنهان
(منو تو کردی عاشق ، این عشق رو نکن پنهان )
تو رفتی از دیار ما ، مرا کردی چنین وبران
دعا ایله گوزل جانان ، منی اولدورمسن هجران
(عزیز خوشگلم دعا کن ، منو از بین نیره این هجران)
عسل بابا کلی عکس تو این مدت انداختی که گلچینی از اون رو در پایین قرار می دم .
شب یلدا و ثبت خاطرات بلندترین شب سال 92
اینجا هم رفتیم منزل پرهام خان ، و بعد از ناهار رفتیم مرکز خرید بوستان برای خرید