کلکسیون تصاویر خواب ملیسا
سلام به خانوم خانومای بابا . الهی فدای اون شیرین زبونیات بشم خوشگل بابا ، فدای اون چشای ناز و خوشگلت بشه بابا ، این روزا خیلی داری شیرین زبونی می کنی و با این شیرین زبونیات عقل از سر بابا می پرونی . چند روز پیش که برف میومد ، وقتی از اداره اومدم پشت در خونه و زنگ رو زدم تا در رو روی بابا باز کنید ، از همون پشت آیفون اول مثل یه خانوم مودب و با کلاس به بابا سلام دادی و بعدش گفتی بیا تو هوا سرده . وای خدا حتی یاد آوریش هم خنده رو به لبم هدیه میاره . چند وقتیه که وقتی بابا شما رو میبره حمام ، شما جیغهای بسیار بنفش و پر رنگی می زنی که این گوشهای کوچولوی بابا ، درد میگیره و از اون مهمتر تعجب می کنه که این چه صدائیه که داره می شنوه ؟منم تازگیها یاد گرفتم و ترفند می زنم دو تا پنبه به اندازه بالش شما فرو می کنم تو گوشم و فقط موقع شستن شما ته حنجره و لوزالمعده و مری و معده شما رو بدون صدا و سایلنت می بینم . الهی فدات شم . دیروز با دالی بازی و ادا و اطوار درآوردن و از دیوار صاف و دوش حموم بالا رفتن و ادای دلقکها رو در آوردن ، شما رو با خنده به حمام دعوت کردم و خلاصه موقع شستشو این دوش رو بارها کوبیدم تو سر خودم و با آخ و اوخ گل خنده رو رو لبهای شما نازنین دخترم ، نشوندم و به تدریج امر خطیر و دشوار و حیاتی شستشوی نازگلم رو به سرانجام رسوندم . راستی این وسط شما هم موهای بابا رو شستی و وقتی شما رو پس از پایان ماموریت آب بازی به مامان جون در بیرون از منطقه عملیاتی و استراتژیک حمام ، تحویل دادم ، رفتی به مامان گفتی خسته شدم ، بابا رو شستم . آخه دختر تو خاله ریزه مگه چند سالته این حرفها رو می زنی؟قربونت برم الهی . هر چقدر مغز بابا به قدر انسانهای اولیه تکامل یافته ، شما و تمام بچه های امروزی ماشالله اندازه انیشتن آگاهی دارید . آخر شب هم کنار دست بابا خوابیده بودی که یکدفعه صدام کردی و با محبت بهم خیره شدی و گفتی خیلی دوستت دارم و منو با اون دستهای کوچیک و مهربونت بغل کردی .خدایا شکرت . شکرت از این نعمت زیبا و قشنگ . خدایا به تمام پدر و مادرهایی که آرزوی داشتن فرشته ناز و مهربونی مثل ملیسای من رو دارند ، این نعمت وصف نشدنی رو عطا کن . ملیسا جون بیا به رسم عادت قدیم دستای کوچیکت رو به سمت خدا بگیر و ازش بخواه تا تمام بچه های بیمار رو بخاطر پدر و مادراشون و تمام پدرو مادرهای مریض رو بخاطر فرشته های کوچولوشون شفا بده . دوستت دارم عسل شیرین زبون بابا.
و اما عکسهای امشب: امشب برات گلچینی از عکسهای خوابیدنت رو می خوام بزارم . نمیدونی بابا وقتی میخوابی ، اگر یک ناظر از آژانس انرژِ اتمی بیاد و صحنه خوابیدنت رو ببینه حتما تو گزارشش می نویسه که زیر تن این دختر خانم ، حتما یک محموله اورانیوم ، پلوتونیوم قرار داره . بس که بابا در چهار جهت مساوی و موازی تو خواب تغییر حالت و موضع میدی . تقریبا تخت رو شخم میزنی و کن فیکون میشه.الهی فدات شم . این عکسها یه یادگاری کوچیک از پدری که عاشق دخترش ، همسرش و تمام خانوادشه . از بابت همه چیز از تو و مامان و خانواده ها ممنونم .
عکس بالا رو فکر کنم وقتی دو روزه بودی انداختم
نازنین دخترم به عنوان حسناختام ، این عکسها رو اینجا میزارم . از بهترین عکسهایی که تو خیل عظیم عکسهات برام همیشه تازه و زیبا و دلنشین خواهد بود . روی دست بابا خوابت برد . معصومیتی تو این خوابیدنت هست که دلم براش پر می کشه .خیلی زیباست.