ببخشید بابا خیلی دیر شد . اما این تاخیر دلیلی بر کم شدن عشق بابا و مامان به تو نیست
سلام دختر ناز و خوشگلم . ببخشید اگر خیلی دیر شد . از تمام خاله ها و عمو ها هم عذرخواهی می کنم بخاطر این تاخیرم .این مدت حسابی سرم شلوغ بود و برای سفر کاری به شهرهای دیگه رفته بودم . الهی فدات شم . تو این مدت اتفاقهای زیادی افتاده از جمله اینکه ما به خونه جدیدمون نقل مکان کردیم . اما تو این اثاث کشی خیلی اذیت شدیم . از طرفی بابا کارشناسی ارشد قبول شده ولی هنوز نتونستم تصمیم بگیرم که ادامه تحصیل بدم یا نه . انشاله هر چی خیره پیش میاد . خلاصه اینکه اتفاقات روزمره زیاده اما مهمترینش اینه که بابا و مامان هر روز بیشتر از دیروز عاشق تو و خوبیهای تو می شن . تو این مدت باز هم مثل همیشه زحمتهای تو افتاده رو دوش بابایی و مامانی . واقعا خیلی شرمندشون هستم . ایشاله خدا همیشه بهشون سلامتی بده و سرحال باشند و سرزنده . دیشب از قشم اومدم بابا . اونجا یاد دوران قبل از به دنیا اومدن تو افتادم که با مامانت روزهای خوبی رو سپری کردیم از خرید بگیر تا لب دریا رفتنها و پیاده روی ها ، دوچرخه سواری و قایق سواری و ..... . یادش بخیر . . خیلی خاطره انگیز و زیبا بود . ایشاله با هم میریم و کلی خرید برات میکنم . راستی بابا جوونم آیناز خانم هم بالاخره بدنیا اومد . دختر مهندس رو میگم . یه دوست جدید برای تو نازنین دخترم . خوب من برم به کارهام برسم . دوستت دارم نازگل بابا .انشاله سعی می کنم زودتر بیام برات بنویسم . بازم از خوانندگان وبلاگت عذر خواهی می کنم.