امروز با هم رفتیم جنگل سرخه حصار
سلام بابا جوونم . الان که دارم این پست رو می نویسم داری بی تابی می کنی . الان رو دست مامانی ، شیر هم خوردی ولی داری بی تابی می کنی . ایشالله که حوصلت سر جاش میاد . الهی قربونت برم بابا . امروز مامان و تو و من با هم یک سر رفتیم بازار تره بار ، بعد رفتیم پوشک برات گرفتیم ، بعدش هم یه سر رفتیم جنگل سرخه حصار ، اما حسابی حواسمون بهت بود که خدایی نکرده سرما نخوری و مریض نشی . وقتی داشتیم از جنگل بر می گشتیم خیلی با دقت و کنجکاوانه بیرون و محیط رو زیر نظر گرفته بودی و و با مردمک چشمت همه جا رو رصد می کردی . الهی فدای اون کنجکاوی تو نازنین بشم . اوه راستی یادم رفت الان شما دقیقا 4 ماه و 6 روز و 14 ساعت و56 دقیقه و12 ثانیه از تولدت گذشته . دیشب مهمونی رفتیم خونه دوستم . وای بابا نمیدونی چه دلی ازشون بردی. مهندس شکلک در میاورد و تو قهقهه میزدی ، با موبایلش کلی ازت فیلم گرفت . الهی قربونت برم. الان با ترفند قره ویتامین و گریپ میکسچر خوابوندیمت . دوستت دارم بابایی . من و مامان هر روز نگران تر از دیروز می شیم . نگران از آیده . اینکه آیا صاحبخونه سر سال چه تصمیمی می خواد برامون بگیره . اینکه با این اوضاع اقتصادی بالاخره پس کی میشه یه سرپناه خرید . به خدا بعضی وقتها شرمنده مامانت و تو می شم . از اینکه نمی تونم تکیه گاه محکمی برای شما باشم خجلم .از اینکه کاستیهای من باعث می شه تا مامانت با استرس روزش رو به شب برسونه یا اینکه آینده تو مبهم باشه شرمنده ام . ایشالله خدا به من و بابا های امثال من کمک می کنه و زودی صاحبخونه می شیم . راستی بابا تو پست قبلیت تعداد نظر دهندگانت از مرز 50 نفر گذشت . بهت تبریک می گم . این یعنی اینکه 50 تا خاله و عمو اومدند و برای تو فرشته خوشگل دعای خیر کردند . از خدا می خوام کوچولوهای اونا هم همیشه شاد و سالم و سرزنده باشند . دوستت دارم عزیز دوست داشتنی.