اولین قهقهه بلند ملیسا ، دختر عزیز و تو دل بروی بابا
سلام بابا جونم . الان شما دقیقا 3 ماه و 25 روز و 12 ساعت و 19 دقیقه و 20 ثانیه سن داری . حدود سه ساعت پیش اولین قهقهه های بلندت رو تو زندگی زدی . ایشششششالله که همیشه تو به زندگی بخندی و زندگی هم متقابلا به تو روی خوش نشون بده . وای بابا نمی دونی چه لذتی داشت صدای خندیدنت رو شنیدن؟ نمیدونی چقدر معصومانه قهقهه می زدی . ای خدا چقدر شیرینه . خدایا تو رو به جلال و عصمتت قسم به تمام پدر و مادرهایی که خواهان یه بچه سالم و زیبا هسیتند ، عنایتی کن و اگرم فرزندی بیمار و مریض هستش تو رو به تمام خوبیهای عالم قسم می دم که موجبات بهبودی اونها رو فراهم کن . الان می فهمم که چه نعمتیه داشتن فرزند ، چه حس قشنگیه عصرها که داری از اداره میایی بخش اعظمی از دلبستگیهات به دنیا ،فرزندت باشه . خیلی زیباست . داری جلو روم قد میکشی و بزرگ و بزرگتر می شی و منم لذتش رو می برم . خدایا تو مهربون و رحیمی ، ای کاش هیچ وقت تو دنیای بزرگت بدی و پلیدی نبود ، ای کاش همه آدمها مثل الان ملیسای من کودک درونشون پاک و مهربون و بی کینه بود . ای کاش همه به همدیگه محبت می کردند و عاطفه حرف اول رو تو روابط می زد . از آینده خودمون نگرانم ، اما همیشه امیدمون به خداست . دوستت دارم ملیسای من . دوستت دارم بابا .