ملیساملیسا، تا این لحظه: 12 سال و 7 ماه و 11 روز سن داره

ملیسا ؛ هدیه آسمانی

دخترم، ملیسای بابا، از وقتی که پا به این دنیای خاکی گذاشتی، شروع به نوشتن کردم، نوشتم از عشق پدری که عاشقانه دخارش رو دوست داشت. بمونی یرام با

چهارمین سالروز عقد بابا و مامان

سلام قناری بغل. الهی فدات شم امروز و دیروز مصادف با چند تا موضوع شده ، اول اینکه امروز چهارمین سالگرد عقد من و مامانت هست قلب. برای چهار هزارمین بار خدار زو شکر می کنم از این که من رو به آرزوم رسوند . درست چهار سال پیش که از نظر تاریخ قمری مصادف با تولد امام رضا بود من و مامانت به عقد هم در اومدیم تا وقتی خدا تو فرشته نازنین رو به این دنیا فرستاد و چشماهات رو باز کردی من و همسرم رو به عنوان پدر و مادر خودت ببینی .لبخند بازم از خدا ممنون و سپاسگزارم . خوب بزار اول یه خاطره از روز عقد بگم برات : بعد از اینکه رفتیم دفتر خونه و حاج آقا زواره ای عقد رو جاری کرد، ( چند بار که خرید کرده بودم و داشتم میرفتم خونه حاجی زواره ای رو دیدم ، گفتم حاجی ببین چه بلایی سرم آوردی ؟ خونه بابام من کی این کار ها رو می کردم؟ کلی حال می کردقهقهه . راستی عقد عموت رو هم همونجا برگزار کردیم) . قرار شد ناهار همه رو ببریم نائب تو شریعتی ، خلاصه از اینور تهرون با خدم و حشم راه افتادیم رفتیم اون سر تهرون ، خلاصه ، همه رفتند سر میز غذا نشستند و شروع کردند به سفارش دادن ، تو همین حین گفتم نکنه هزینه اینجا بالا بشه و منم یه مقدار از پولم رو خرج کرده بودم ، از طرفی هم گفتم شاید کارتخوان نداشته باشه یا اینکه قطع باشه ؟ برای منم بد بود و نمی تونستم قبول کنم که یه وقت پیش مهمونا ضایع بشمزبان . پس ترسیدم آبرو ریزی بشه ، لذا من بیچاره رفتم تا از عابر بانک پول برداشت کنم ، بابا نمی دونی چه پدری از من در اومد ، هر جا رفتم عابر بانک  پول نمی داد یا می گفت شبکه خرابه و .... تا اینکه رفتم بانک صادرات ، دستگاه هم  نامردی نکرد و کارتم رو مصادره کردگریه . نخند بابا . خنثینمی دونی چه اذیتی شدم . از اونطرف هم مهمونا منتظر من هستند و عروس خانم هم دائم زنگ می زنه و فکر کرده بود داماد فرار کردهدروغگو ، روز عقدم مثل این بدبختها دنبال پول بودم . حالا زبونم آویزون ، لب و لوچه کشیده ، دست از پا درازتر اومدم رستوران دیدم غذا رو سرو کردند متفکر. خلاصه ، حدسم درست از آب در اومد ، فاکتور رو آوردند دادند به آقا داماد که من باشم . یه مقدارکم آوردم . حالا نه روم میشه به کسی به خاطر پول ، رو بزنم نه کارت عابرم همراهمه . خلاصه خدا بهم رحم کرد و بابام حواسش بود و زودی اومد قضیه رو جمع کرد . این از اون اتفاقاتی بود که حسابی فیلم شده بود .  خوب بسه دیگه به اندازه کافی ضایع شدم قهر. دومین مورد این بود که دیروز ماهگرد دوم شما بود . یعنی تو خانم خوشگله دو ماهه شدی . و سومین موضوع هم اینکه دیروز واکسن دو ماهگیت رو زدی ، بابا به خدا اونقدر مظلوم شده بودی که نگو ، الهی فدات شم . کاش من مریض می شدم . بی حال و مریض بودی . شب هم تبت زیاد شده بود و داشت به چهل می رسید . خلاصه من که از خستگی و بی خوابی تا دوازده خوابم برد اما طفلک مامان تا 3 شب مواظبت بود و دائم دمای بدنت رو کنترل می کرد . ایشالله که خدا همیشه بهترین ها رو براش ÷یش بیاره . چون لیاقتش رو داره . راستی بابا قرار بود کیک بخریم و دو مناسبت رو جشن بگیریم ، اما بخاطر حال نزار تو فعلا این کار انجام نشد . الانم حالت بهتره خدا رو شکر . خوب من برم . مامانت یه کوکو سیب زمینی پخته که بوش داره من رو می کشه . وای که چه عطری توفضای خونه پیچیده . فعلا خداحافظ.عکس زیر برای دیشبه که تب داشتی :

.

 

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (29)

خاله ی امیرعلی
1 آذر 90 21:36
سلام مرسی از حضور سبزتون ماشالاه به ملیسای نازنین سالگرد ازدواجتون رو بهتون تبریک میگم خیلی وبلاگ قشنگی دارید اهنگ وبلاگم عالیه شاد باشید و شاد بمانید ملیسای گل رو ببوسین
سمانه مامان کیمیا
1 آذر 90 22:10
سلام چه دخمل ظریف و ملوسی خدا واستون حفظش کنه چه خالصانه عشق پدرانتونو رو بیان میکنید
مامان ملیکا
1 آذر 90 23:05
سلام خیلی زیبا می نویسید خدا همسر و دخمل نازتون رو واستون حفظ کنه اگه اجازه بدید لینکتون می کنم شما هم منو لینک کنید لطفا به وبلاگ من و ملیکا سر بزنید چهارمین سالگرد ازدواجتون رو بهتون تبریک می گم سربلند باشید
مامانی درسا
1 آذر 90 23:38
سلام آقای پدر . فرا رسیدن عقدتون مبارک . انشالله درکنار همسر و فرزندتون چهلمین ... چهارصدمین ... چهار هزارمین ...را جشن بگیرید .
مامان ژینا
1 آذر 90 23:51
خوش به حال ملیسا با این بابای مهربون مرسی که به ما سر زدید
mamani helena
2 آذر 90 0:18
salam aval inke salgarde aghdeton mobarak dovoman salgarde aghde ma ham daghighan 4sal pish dar hamin tarikh bode jalebe .az tarafe man melisaye golo ke mesle fereshteha shode
mamani helena
2 آذر 90 0:19
bebosidddddd
نارینه
2 آذر 90 0:58
فکر کنم توی روز عقدتون یه چند کیلویی کم کردی بابایی ... چقدر استرس بهت وارد شده ... ولی الان داری با خنده و خاطره ازش یاد میکنی .. خداروشکر من که از همین الان دارم غصه ی واکسنهای نینی گولو رو میخورم .. اصلا طاقت بیحالی بچه ها رو ندارم خدا به خیر بگذرونه !!
مامان الینا
2 آذر 90 2:25
این فرشته کوچولو چه پستونکی می خوره ای جانم
مامان الینا
2 آذر 90 2:32
ای جانم خاله جون معلوم میشه دختر آروم ومظلومی هستی قربونت برم .خدا حفظت کنه
یاسمین مامان سورنا
2 آذر 90 3:47
چه دخمل نازی دارین ماشالا سالگرد ازدواجتون رو هم تبریک میگم بهتون امیدوارم همیشه سالم و شاد در کنار همسر و عروسکتون 120 سال زندگی کنید
مامان پرنسس
2 آذر 90 9:02
اي جونم چه دخمل با شخصيتي اين خانم خانم ها
مامان جانان
2 آذر 90 9:54
سالگرد عقدتون مبارک!!! این ملیسا خانوم گل واقعا نازه! خدا حفظش کنه!
مامان یاسمین زهرا
2 آذر 90 13:30
سالگرد عقدتون مبارک.همیشه در کنار هم شاد و سلامت باشید. ملیسا جون خیلی ماهی
معصومه مامان سهند
2 آذر 90 13:36
سلام سالگرد عقدتون مبارک، خاطره جالبی بود. خیلی خوشمان آمددددددددددد . راستی این حاج آقایی که میگید توی خیابون مرزدارانههههههه، اگر اینطوره ما هم ایشون عقد کردن، آدم خوش مشربیه، به هرحال هرجا که باشید در کنار هم خوش و خرم زندگی کنید. ملیسا جونم خیلی بی حالی، امیدوارم زود زود خوب بشی خاله جوننننننننننن
مامان محمد پارسا
2 آذر 90 16:44
سلام سالگرد عقدتون مبارک انشاالله سالیان سال در کنار خانواده شاد و سلامت زندگی کنید ناز این دخمل رو برم من که پستونک می خوره مواظب خودت باش خاله جونی
مامان نفس طلایی
2 آذر 90 18:49
سلام اشکال نداره حسابی خاطره شد براتون مبارکه
مامانی حسنا جون
2 آذر 90 23:27
سلام مبارکه مواظب نینی خوشگل خاله باشین راستی یادم رفت بگم ما هم 4 سال پیش تو حرم اقا عقد کردیم
مینا مامان آندیا و فرزام
3 آذر 90 0:04
ایشالا 40 سالگرد جشن بگیرید راستی من و همسرم هم 4 سال پیش روز تولد امام رضا عقد کردیم ملیسا جونم قدر پدر مهربونتو بدون و دست مامانی گلتو ببوس عزیزم میبوسمت
مامان شینا
3 آذر 90 1:05
ماجرای عقدتون خیلی خوندنی و بامزه بود سالروز عقدتون مبارک و عشقتون پایدار دخملی خیلی نازه و خیلی خوردنی
بابای مهرسا
3 آذر 90 7:18
سلام مبارکش باشه
خاله هدي ياسمين زهرا
3 آذر 90 7:40
مبارك ها باشه. انشااله ساليان سال دور هم جمع بشين و با شادي و سلامتي، زيباترين روز زندگيتون رو جشن بگيرين.
مامان عرشيا
3 آذر 90 9:53
سلام .خوبين ميخواستم درباره ي اسم خانم كوچولو يه چيزي بگم: ملیسا, نام خواهر آمالتیا، و کسی است که زئوس را در کودکی با شیر بز و عسل تغذیه داد. ریشه این لغت از کلمه ملیتا در زبان هیتی ها می آید که به معنی عسل می باشد پس مليسا نگو بگو عسل خانووووم
سودابه
3 آذر 90 10:01
سلام و سپاس از دعوت ملیسا خانم گل . کلی از دیدن وبتون لذت بردیم . سالروز عقد مامان و بابای مهربون هم مبارک . امیدوارم سالهای سال در کنار هم و خوشبخت زندگی کنند.
نسرین
3 آذر 90 21:06
ملیسا گلتون خیلی خیلی خوشکله. معلومه بابا مامان خیلی خوبی هم داره. ایشالا همیشه خوش و خرم باشیدو واسه من و همسرم هم دعا کنید خدا بهمون یه نی نی خوب وخوشکل بده.
نی نی توپولی
6 آذر 90 14:19
سالگرد ازدواجتون هم مبارک...
ماماني رادين
6 آذر 90 22:24
خيلي ممنون به پسر ما سر زديد قدم نورسيده مبارك
خاله محمد ماني
7 آذر 90 8:45
نازي چه دختر نازي داريد خدا براتون نگهش داره
مامان پارسا جیگر
12 اردیبهشت 91 20:09
سالگرد عقدتون رو تبریک می گم انشاء الله سالهای سال با عشق کنار همدیگه همراه با ملیسا خوشگله زندگی کنید. `•✦.•´¯) _____ (_.•´/|\`•._) _______ (_.:._)__(¯`:´¯) __(¯`:´¯)__¶__(¯ `•.✦.•´¯) (¯ `•İ✦.•´¯)¶__(_.•´/|\`•._) (_.•´/|\`•._)¶____(_.:._)_¶ __(_.:._)__ ¶_______¶__¶¶ ____¶_____¶______¶__¶¶ ¶¶ _____¶__(¯`:´¯)__¶_¶¶¶¶ ¶¶¶¶ ______(¯ `C.✦.•´¯)_¶¶¶¶¶ ¶¶¶¶¶ ______(_.•´/|\`•._)¶¶¶¶¶¶ ¶¶¶¶¶¶ _______¶(_.:._)_¶¶¶¶¶¶¶ ¶¶¶¶¶¶¶ ¶_______¶__¶__¶¶¶¶¶¶¶ ¶¶¶¶¶¶¶ ¶¶¶______¶_¶_¶¶¶¶(¯`:´¯)¶¶¶¶¶ ¶¶¶¶¶(¯`:´¯)¶ _¶(¯ `•K✦.•´¯)¶¶¶ ¶¶¶(¯ `Y.✦.•´¯ )¶ (_.•´/|\`•._)¶ ¶¶¶(_.•´/|\`•._) ¶¶ _ (_.:._)¶¶ ¶¶¶¶¶¶(_.:._)¶¶¶_ ¶¶¶¶ ¶¶¶ __¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶(¯`:´¯) ¶¶ ¶¶¶ ______¶¶¶¶¶(¯ `•.✦.•´¯)¶¶ ¶¶¶ ____¶¶¶¶ ¶¶ (_.•´/|\`•._)¶¶¶ ¶¶¶ ___¶¶¶¶ ¶¶¶¶ ¶ (_.:._)¶__¶¶¶ ¶¶ ___¶¶¶ ¶¶¶¶¶¶_¶¶¶ ¶¶¶___¶¶ ¶¶ _¶¶¶¶ ¶¶¶¶___¶¶¶ ¶¶¶¶____¶¶¶ ¶¶¶¶¶¶¶¶____ ¶¶¶ ¶¶¶¶_____¶ ---------¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶--------- ---------¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶--------- ---------¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶---------