ملیساملیسا، تا این لحظه: 12 سال و 7 ماه و 14 روز سن داره

ملیسا ؛ هدیه آسمانی

دخترم، ملیسای بابا، از وقتی که پا به این دنیای خاکی گذاشتی، شروع به نوشتن کردم، نوشتم از عشق پدری که عاشقانه دخارش رو دوست داشت. بمونی یرام با

بابایی من دو روز دارم می رم سفر . دلم خیلی برات تنگ میشه

سلام دخملم .الهی . مامان می گفت که بابایی صبح زنگ زده و مامان گوشی رو گذاشته رو گوشت تو هم چشمات گرد می شده و از این صدا تعجب کردی . شایدم دیگه صدای بابایی برات آشناست و تو هم مثل بابایی که تو رو خیلی دوست داره ، بهش عادت کردی . الان شیرت رو خوردی . منم وظیفه سنگین آروغ زدنت رو بعهده گرفتم و با موفقیت و به یاری امدادهای غیبی به پایان رسوندم . الهی.دوستت دارم بابایی . عسل خوشگلم ، من با اجازت فردا عصر میرم شهرستان و زودی بر می گردم تا من برمی گردم مراقب خودت و مامانت باش . منم قول می دم زود برگردم تا باز دستای کوچیک و نازت رو ببوسم و کلی لذت ببرم از این کار . فدای تو نازنین دخترم . راستی امروز عکس جشنی که تو سی روزگی برات گرفتیم رو می خوام بزارم .

 وای چه ملوس 

پسندها (1)

نظرات (5)

خورشید
12 آبان 90 17:59
وای خاله جون مبارکککککککک باشه عزیزم
خاله سیما
16 آبان 90 10:55
سلام و سپاس برای سرزدن به وبلاگم . چه عروسک خوشگلی داری برایش اسپند دود کن . خدا برایت نیگه دازد و عیدنات هم مبارک ..
خاله هدي ياسمين زهرا
16 آبان 90 12:37
ماشااله چه دخمل خوشگلي ممنون از اينكه به ما سرزدين. عيدتون مبارك. تو وبلاگ خواهر زاده هام بازم منتظرتونيم. درضمن لينكتون مي كنم. ياسمين زهرا 5/5 ماهه yasaminzahra-pouryasin.niniweblog.com ني ني نخودچي4 ماهه كه تو دل مامانيشه nini91-akbari.niniweblog.com
بهار80
3 آذر 90 9:34
الهی چه ناز خوابیده وبلاگ خیلی قشنگی داری ملیسا جونم بوووووووووس
فاطمه
15 آذر 90 15:29
ای جونمممممممم چقد نازه دخمله مامانی جون منتظرت هستم