بابایی من دو روز دارم می رم سفر . دلم خیلی برات تنگ میشه
1390/8/10 22:32
5,519 بازدید
اشتراک گذاری
سلام دخملم .الهی . مامان می گفت که بابایی صبح زنگ زده و مامان گوشی رو گذاشته رو گوشت تو هم چشمات گرد می شده و از این صدا تعجب کردی . شایدم دیگه صدای بابایی برات آشناست و تو هم مثل بابایی که تو رو خیلی دوست داره ، بهش عادت کردی . الان شیرت رو خوردی . منم وظیفه سنگین آروغ زدنت رو بعهده گرفتم و با موفقیت و به یاری امدادهای غیبی به پایان رسوندم . الهی.دوستت دارم بابایی . عسل خوشگلم ، من با اجازت فردا عصر میرم شهرستان و زودی بر می گردم تا من برمی گردم مراقب خودت و مامانت باش . منم قول می دم زود برگردم تا باز دستای کوچیک و نازت رو ببوسم و کلی لذت ببرم از این کار . فدای تو نازنین دخترم . راستی امروز عکس جشنی که تو سی روزگی برات گرفتیم رو می خوام بزارم .
وای چه ملوس
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی