سه سالگی ملیسا و عید سعید قربان
سلام میدم به دختری که همین چند شب پیش جشن تولدش بود . دقیقا سه سال پیش بود که مامانت تو رو مقارن ساعت نهو ده دقیقه صبح تو روز تولدم به من هدیه داد . بله بابا . روز تولد و میلاد تو ، مقارن شد با روز تولد بابا . من شدم متولد 30/06/1360 و شما شدی متولد 30/06/90 .الهی که تمام بچه های دنیا سالم و تندرست زیر سایه پدر و مادرشون ، غم و غصه و رنج ماندگار نبینند . ماندگار برای اینکه دنیا با غم و غصه هاش قشنگ و آمیخته است ، ایشالله هیچ غمی هیچ وقت پایدار نباشه .
در شب زیبای میلادت تمام وجودم را که قلبی ست کوچک
در قالب قابی از نگاه ، تقدیم چشمان زیبایت کردم
و با بوسه ای تولدت را تبریک گفتم .
آغاز بودنت مبارک
بهترین ترانه ی عالم هستی ، دخترم ملیسا ، بدان که شب میلادت
برایم ارمغان خوبی ها و زیبایی هاست
پس ای سر کرده ی خوبی ها میلادت مبارک . . .
و تو آن شبنم عشقی که با آمدنت به روزگار تیره و تارم رنگ مهر و وفا بخشیدی . . .
.و دفترچه ی خاطرات قلبم را که خالی از عشق و یکرنگی بود
سرشار از عشق و محبت کردی ، نازنیم ، زیباترینم
حضور گرم و همیشگی ات را هزاران هزار بار سپاس می گویم
تولدت مبارک
قربونت برم که انقدر ماهی . یه شب موقع خواب داشتم سر به سرت میذاشتم و شما هم کلافه خواب ، خلاصه اینکه آروم ، بازوهات رو گاز می گرفتم و میگفتم من میخوام این دختر رو بخورم . شما هم در جواب فرمودی : نکن ، مگه تو شیلی ؟ الهی فدات شم منظورت این بود که مگه تو شیر درنده هستی که من رو میخواهی بخوری؟الهی فدات شم . بعدش هم گفتی که پیشی هستی .
امشب هم شب عید قربانه . بیا بازم به رسم دیرین خودمون تو دستهای کوچیکت رو به سمت آسمون بگیر ودعا کنیم که ای خدای تمام ادیان ، ای معبود تمام انسانها ، تو بینا تر و آگاه تر از هر کسی تو این دنیا هستی . هر چه زودتر ریشه ظلم و فساد رو تو تمام دنیا از بین ببر . هر کسی ، با هر انگیزه ای ، با هر شکل و ظاهر و اعتقادی ، به بشریت و از همه مهمتر کودکان و بچه ها ظلم می کنه و آزار و اذیتشون می کنه ، هر کسی آه دل یه پدر و مادر رو بخاطر از دست دادن یا رنج و غم کودکش به آسمون می رسونه ، از این کار جلوگیری کنه . خیلی صحنه های دردناکیه وقتی یه پدر جسم بی جان کودکش رو تو بغل می گیره و مبهوت و غمزده به یک نقطه نگاه می کنه . خیلی دردناکه وقتی یه مادر جسم بی جان فرزندش رو در آغوش گرفته و هیچ گرمایی از جسم طفلش متساعد نشه .می دونم بابا نباید وبلاگت رو با غم آغشته کنم ، اما اینها واقعیته . بیا دعا کنیم هیچ پدر و مادری بدلیل گرایش به مواد مخدر و اثرات روحی و روانی مواد ، فرزندش رو ............ بگذریم بابا . ببخشید . چند روز پیش تو روزنامه از قساوت قلب یه پدر در حق دخترانش خونده بودم ، تو دلم مونده بود . انشالله که خدا به میمنت همین شب رحم و محبت و مهربونی رو تو دل همه ما فزونی بده .
بابا جوون با اجازت من برم به کاری برسم . چند تا عکس از شما نازنین دخترم اینجا می زارم . راستی دقیقا سی شهریور یه جشن تولد سه نفره و خانوادگی با هم برای شما گفتیم و جمعه هفته پیش هم یه جشن تولد مختصر برای شما برپا کردیم . دوستت دارم نازگل خوشبوی بابا.