سفرملی خانم به اصفهان در مهر سال 93
سلام بابا جوونم . سلام عزیزم . ببخشید یه مقدار دیر شد اومدنم .امروز قصد دارم سفرنامه ملی خانم یعنی شما نازخانم رو بصورت مصور برای یادگاری اینجا قرار بدم . ما 4 روز از 21 مهرماه تا 25 مهرماه به اصفهان سفر کردیم . خیلی خوش گذشت بابا . یعنی با بودن تو نازنین دخترم خیلی خوش گذشت . کلی فیلم و عکس از روزها و لحظه های قشنگت ضبط کردم . چند تا کلمه با حال هم بکار بردی که خیلی با مزه بود ، مثلا کندیدم ، یعنی کندم . یا چون خیلی گیر می دادی و می گفتی من رو پارک تو حیاط هتل و یا شهر بازی ببرید ، یه بار قول دادم که می برمت ، دیگه دائم بعد از هر بار پارک رفتن می گفتی بابا ، میخوایی قول بدی منو پارک ببری. الهی فدات شم . خیلی دختر ماهی بودی . کلی دوست هم اونجا پیدا کردی . راستی بابا فکر کنم یه خورده زیادی اجتماعی شدی ، مثلا یه خانمی تو باغ پرندگان داشت با موبایلش کار می کرد و نشسته بود ، شما مثل یک مامور جمع آوری اطلاعات ، رفتی و سرت رو انداختی تو گوشی خانم و داری کنجکاوی می کنی . یا اینکه رفتی بغل یه خانواده غریبه و با اونها عکس یادگاری میندازی . وقتی هم که می خوام با شما یه مقدار معلومات عمومی کار کنم و مثلا میگم : ملیسا شیر چه نوع حیوونی هست؟ وحشی یا اهلی ؟ شما می گی وحشی . می گم گاو ، می گی اهلی . می گم بابا چظور ؟ می گی وحشیالهی فدات شه بابا . دوستت دارم گلم . من برم بابا جوون ، فردا قراره ماموریت برم چهار محال و بختیاری . فکر کنم باید سرد باشه . تو و مامان و تمام خانوادم رو به خدا می سپارم و از خدا می خوام تمام بچه های بیمار رو شفا بده و اگر هم این دعا آرمانی و بخاطر حکمت خدا و بازی روزگار ، غیر قابل انجامه ، لا اقل بیماری باشه که بچه ها درد نداشته باشند و تن مثل دسته گلشون دست آویز درد و رنج قرار نگیره . الهی آمین .