دختر من تاج سر من : با تو پادشاهم
سلام بابای گلم . الهی که فدات بشم . ببخشید که دیر شد . امروز حرف برای گفتن زیاد دارم . از کجا برات بگم: اول این که با مامان سه شنبه هفته پیش بردیمت خانه بهداشت ، کلی معطلمون کردند اما خدا رو شکر گفتند همه چیز خوبه . اونجا کلی دلبری کردی و همه کلی باهات خوش بودند . بعد از اونجا با مامان تصمیم گرفتیم که یه پیک نیک سه نفره بریم . رفتیم چند سیخ کباب سفارش دادیم و بعد رفتیم به دامن بیعت ، کنار رود آب ، الهی فدات شم یه خواب حسابی کردی و بعد بلند شدی و کلی باهات تو طبیعت عکس انداختیم . بعد هم اومدیم خونه ، الهی بابا قربونت بشه ، داشتی با اسباب بازیهات بازی می کردی که یهو افتادی زمین و بالای چشمت و منار شقیقه سرت زخم شد و خون اومد ، خدا خیلی به ما رحم کرد . الهی فدات شم . دیگه اینکه دیروز ، یعنی جمعه هم با حانواده مامان رفتیم باغ پردیس . بعد از اون هم اومدیم خونه و 2 ماهگی آریا ، پسر خالت رو جشن گرفتیم . امروز صبح ساعت پنج و نیم هم همگی با هم بیدار شدیم ، شما رو رسوندیم خونه مادری من و هر کدوم به سر کار خودمون رفتیم . بعد از ظهر هم رفتم تا شما رو از مامانم پس بگیرم کلی شیرین کاری کرده بودی که تا ده دقیقه مامان و بابا داشتند از ته دل می خندیدند . هر چی بود زن و شوهر به من نگفتند . خوش بحالت که تو فهمیدی چی بود . بابا خیلی خدا رو شاکرم که باعث شدی خنده رو لبهای پدر و مادرم بشینه . ازت ممنونم گل خوشبوی من . مامانم خیلی دوستت داره . اصلا خیلی باهات حال می کنه . تو هم تا می بینیش می خواهی زودی بری بغلش . الهی فدات شم . دوستت دارم بابا . راستی امروز مامان کلی برات رفته لباس خریده . مبارکت باشه نازنینم .
این عکسهای روز پیک نیکت هست بابا جونم
این عکس زخمی شدن صورتت . الهی فدات شم درد و بلات به جون بابا
این هم عکسهای پیک نیک خانوادگی باغ پردیس
و اینها هم عکسهای ناز شما خوشگل خانم
و این هم عکس لباسهایی که مامان مهربونت امروز برات خریده . مبارکت باشه عزیزم