جنگل گردی ملیسا خانم
ملیسا جان سلام . سلام به روی ماهت . الان من و مامان حمامت کردیم و مثل یه دسته گل خوشبو شدی . الهی فدات شم . الهی فدای اون دستهای کوچولوت شم . چقدر این دستهات بهم امید و آرامش میده . درست مثل وقتی که کوچیک بودم و دست مامان و بابام رو می گرفتم . الهی فدات شم آرامش من . همین الان پتو رو پیچیدی دور خودت و داری باهاش کلنجار می ری . امروز بارون خیلی خوبی اومد . با مامانت تصمیم گرفتیم یه سر بریم جنگل سرخه حصار . نمی دونی چقدر زیبا و رویایی بود . به تمام خاله ها پیشنهاد می کنم این چند روز رو اگر در تهران هستند به همراه همسران عزیزشون یه سر به جنگل سرخه حصار بزنند . خیلی رویایی و زیباست . واقعا مثل بهشت می مونه ، شکوفه های سیب ، آلوچه ، سنجد و سبزه های فراوونش واقعا تماشایی شده . به هر حال بهار با همین طراوتش زیبا و دلنشینه . پارسال دقیقا همین موقعها بود که با مامان رفتیم جنگل . اون موقع تو شکم مامان بودی . اما امسال دیدن این صحنه ها با وجود تو خیلی قشنگتر و دلنشین تره . الهی فدای اون کنجکاویت شم . دوستت دارم گل بابا . راستی مامان هم خیلی دوستت داره ها . اوه یادم رفت مامانی و بابایی هم خیلی دوستت دارند . ای بابا عزیزی و آقا جون هم خیلی دوستت دارند . نه اینطوری نمی شه ، بابا جون ، تمام کسانی که تو رو دیدند ، دوستت دارند . چون پاک و معصومی ، یکی از فرشته های قشنگ خدا ، مرهم دل . دوستت دارم بابا .
و اما عزیز دلم ملیسا خانم : امروز میخوام از خاله ها و عموها بخوام ، لطف کنند و اگر تشریف میارن به کلبه کوچیک و مجازی تو ، قشنگترین شعر ، قشنگترین حرف دل ، قشنگ ترین آرزو ، قشنگترین دعا ، خلاصه قشنگترین چیزی رو که می تونند بهت هدیه بدن رو دریغ نکنند و تو قسمت نظرات بهترینها رو برات بنویسند تا یک یادگاری خوشگل و قشنگ برات به یادگار بمونه .
اولین هندونه خوری ملیسا خانم . بابا هندونه رو اینطوری نمی خورن ها...
عکسهای پارک سر کوچه . باد شدیدی میومد
پارکی تو شهرک غرب . خاطرات خوش من و مامان تو دوران دانشجویی رو تو اون روزها زنده می کنه
عکس با دختر عمه مهدیه وقتی رفته بودی برای عیادت عزیز جون
این عکس رو هم نیم ساعت پیش وقتی از حمام اومدی انداختیم