ملیساملیسا، تا این لحظه: 12 سال و 7 ماه و 14 روز سن داره

ملیسا ؛ هدیه آسمانی

دخترم، ملیسای بابا، از وقتی که پا به این دنیای خاکی گذاشتی، شروع به نوشتن کردم، نوشتم از عشق پدری که عاشقانه دخارش رو دوست داشت. بمونی یرام با

ملیسای من امروز خاله هات برای دیدنت اومده بودند

 سلام سنگ صبورم .قلب الان تو بغلم بودی که مامان اومد بردت تا بهت شیر بده . آخه اگه شیر خوردنت دیر شه آدم رو رسوا می کنی که اینها من رو گرسنه نگه می دارند . پیش در و همسایه ها بده .نیشخند الهی . قربونت برم .دل شکسته امروز خاله منیر ، شیدا ، سپیده و خاله مرجانت که همکارهای مامانت بودند ، اومدند تو رو دیدند . الهی . چقدر خاله داری ، حسودیم شد . دستشون درد نکنه کلی برات کادو آوردند . معلومه که خیلی دوستت دارند . بالاخره تو بیشتر از هشت ماه با خاله هات بودی . مامانت می گه وقتی تو دلش بودی بیشتر از صدای من ، صدای خاله هات رو شنیدی . الهی . پس حتما برات آشنا بودند . انشالله که خدا همشون رو خوشبخت کنه . شاپرک قصه تنهایی من ، الهی فدات شم . اولین عیدت رو که عید قربان بود پشت سر گذاشتی . انشالله که خدا به حق این عید همیشه تو و بچه های کوچولو رو تو پناه خودش حفظ کنه . دوستت دارم . راستی بابایی چرا تازگیها بدخواب شدی؟ دیشب ساعت 2 بود که مامان تو رو آورد تحویل من داد که  بیا این نی نی رو بخوابون . تو رو پیش خودم خوابوندم . هر وقت بیدار شدم دیدم مثل بچه گربه تو چشمام خیره شدی و داری پستونک می خوری . منم حی کوتاه اومدم .ساکت تو حی نق زدی و منم کوتاه اومدم تا اینکه دیدم نخیر این خانم انگار ما رو فیلم خودش کرده ، پس در نتیجه باید چیکار می کردم ؟ بله . باید دعوات می کردم ، منم بهت اخم کردم و گفتم بخواب دیگه بابا .منتظر الهی قربونت برم نفهمیدم کی خوابت برد . به خدا امروز چند بار به مامانت زنگ زدم و گفتم عذاب وجدان دارم که دعوات کردم . آخه تو طفل معصوم که دعوا کردن نداری . البته نا گفته نمونه که حضوری هم از تو نازنین عذرخواهی هم کردم .من رو ببخش بابا . دوستت دارم . راستی این عکس زیر هم کادوهایی که خاله هات امروز آوردند . دستشون درد نکنه. بقیه عکسها هم که خود نازنینتی . یعنی عسل باباییماچ

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (7)

منا مامان الینا
19 آبان 90 1:50
سلام بابای ملیسا چقدر خوبه که اینهمه با احساس و قشنگ واسه ملیسا جون مینویسید معمولا پدرها رابطه خوبی با دختراشون دارند و چقدر بهتر میشه که شما سعی کنید تا وقتی ملیسا بزرگ میشه همینطور کنارش بمونید. درضمن ملیسا جون خیلی نازه حتما واسش اسپند دود کنید
مامان ملیکا
19 آبان 90 12:34
سلام بابای ملیسا خیلی زبیا می نویسین مطمئنا ملیسا خانم که بزرگ شد از این وبلاگ زیبا خوشش میاد خدا واستون حفظش کنه
مامان سحر
20 آبان 90 0:34
الهی الهی...چه دخمل نازی .خدا براتون حفظش کنه
مامانی درسا
20 آبان 90 14:47
سلام . میلیسا جون برای خودشون خانمی شدن . خدا شما و مامانشو برای اون نگه داره که مثل دو تا ستون مقاوم همیشه و توی همه ی مراحل زندگی پشتش باشید .
بابای مهرسا
23 آبان 90 10:08
سلام بابای مهربون اولین باره که به یه بابا تو دنیای مجازی سلام میکنم وبت عالیه انشالله موفق باشی
خاله هدي ياسمين زهرا
28 آبان 90 8:03
چه دخملي! مبارك باشه خوشگل خانم. انشااله خاله ها زود به زود و با دست پر سر بزنن
مامان رامیلا
7 آذر 90 11:35
وای خیلی خوشگل هستند مبارکه خاله جون .