اردیبهشت 94
سلام دختر ناز و خوشگلم . خوبی بابا؟ امروز جمعه است و شما الان که ساعت سه و نیم بعد از ظهر هستش داری با امیر حسین پسر همسایه بازی می کنی. ایشون هم که هر روز پشت پنجره هستند تا بمحض ورود شما به آپارتمان ، بحضور شما شرفیاب می شن و با اخذ اجازه از پدر ملیسا خانم که بنده باشم وارد منزل شده و تا زمانیکه پدر ملیسا خانم اقدام مودبانه ای نظیر وقت خواب ملیسا و ... نکنند حاضر به دل کندن از بودن با شما نیستند . شوخی کردم بابا . هم امیر حسین تنهاست و حوصلش سر میره و هم شما دوست داری یه همبازی داشته باشی. خوب بزار ببینم این چند وقته چه اتفاقاتی افتاده ، خوب بابا 5 روز ماموریت رفته بود استان فارس ، شهرستانهای شیراز ، داراب ، فسا ، استهبان، نی ریز، زرین دشت و ... خیلی خوب بود بابا . بعدش شما هم که هزار ماشالله کلمات فلسفی جدیدا به کار می بری، مثل : به چه دلیل ؟ راستی یه چیزی بگم بخند : چون اشتراک استفاده از اینترنتم تموم شده بود زنگ زدم به شرکت و با اپراتور شرکت که یه خانم بود در مورد نحوه و شرایط تمدید اشتراک صحبت می کردم ، بعد از اتمام مکالمه شما نازنین دختر با جدیت هر چه تمامتر و مثل یه بازجو از این حقیر پرسیدی که : بابا این کی بود باهاش صحبت کردی؟ جالب اینکه در مقابل خنده من اصرار شما بیشتر شد و تا حصول پاسخ قطعی دست بردار نبودی . بعد هم که مامان از اداره زنگ زد و ماجرا رو گفتم بهش ، گوشی رو به شما دادم و مامان شرح ماجرا رو از شما پرسید و بعد از توضیحات تکمیلی شما ، گفت بیام بابا رو می کشم ، شما هم با کمال جدیت و بدون هیچ تردیدی فرمودی : باشه ، بیا بکشش .وای خدا که چقدر جالب و با مزه بود نحوه گفتار و عکس العملهات. الهی قربونت برم بابا .
راستی بابا بعد از برگشت از ماموریت پنج شنبه خونه موندم و برای اولین بار با هم رفتیم سوار مترو شدیم و رفتیم محل کار مامان و شما تو پارک کلی بازری کردی و ظهر هم مامان اومد دم پارک با هم برگشتیم خونه . حال و هوای مترو برات خیلی جالب بود . بهت خوش گذشت .
خوب بابا جوون من برم . فردا عید مبعث هست و تعطیله . چند تا عکس هم اینجا میزارم به یادگار :
این عکس سیزده بدر نوروز 94 هستش
بابا جون یعنی الان که دارم این عکس رو نگاه می کنم دارم نابود میشم . این آقا پسری که تو عکس هستش امیر حسینه . بعد از 5 ساعت همبازی شدن با شما ، بدلیل فرا رسیدن زمان خواب شب ، این گریه های جانگداز و دهشتناک شما بدلیل جدا شدن امیر حسین هست . بابا چنان گریه ای می کردی که می خواستم برم از بابای امیر حسین اجازه بگیرم شب بیاد خونه ما بخوابه . بابا فردا با علاقمند شدن به یه پسر اینطوری زندگی ما رو سیاه نکنی بابا ، الهی قربونت برم با اون گریه های عاشقانت .
اینجا هم که پارک جنگلی سرخه حصار هست که با بابایی و مامانی رفتیم و اونجا عصرونه ماهی کبابی و سیب زمینی گریل شده و چای تازه دم جنگلی خوردیم . شما هم کلی تو پارک با بابایی بازی کردی
اینجا شما تازه اول صبح از خواب بیدار شدی و با روی گشاده به بابا سلام دادی
اینجا هم تولد سه سالگی آریا خان پسر خاله شما نازنین دختر هستش
تو اینجا انگار آقای سیروس مقدم کارگردان عزیز روبروی شما نشستند و شما در حال تست دادن برای بازی در سریالهای ایشون هستی. قربون این ادا اطوار درآوردنت
عکس سلطنتی به همراه پسر خاله و دختر خاله
عکس با پرهام در جشن تولد سه سالگیش
عکس تو باغ پردیس با پسر خاله و دختر خاله
و ....
این عکس حضور شما در برنامه خاله شادونه به همراه امیر مهدی و مهدیه ، پسر عمه و دختر عمه
و عکس شما در برنامه عموهای فیتیله ای به همراه امیر مهدی و مهدیه ، پسر عمه و دختر عمه