ملیساملیسا، تا این لحظه: 12 سال و 6 ماه و 11 روز سن داره

ملیسا ؛ هدیه آسمانی

دخترم، ملیسای بابا، از وقتی که پا به این دنیای خاکی گذاشتی، شروع به نوشتن کردم، نوشتم از عشق پدری که عاشقانه دخارش رو دوست داشت. بمونی یرام با

دختر نازم ، تاج سرم . الهی قربونت برم یه بهار دیگه رو داریم درک می کنیم

دختر نازم سلام بوس. سال نو مبارک عزیزم محبت. قند عسل بابا ، خوشگل و مهربون بابا ، الهی فدات شم مه جبین دخترم ،  الان که دارم این متن رو برات می نویسم ساعت 01:50 ظهر جمعه مورخه 13/01/95 هستش ( تو روز سیزده بدر ، هوا سرده و بارونی و احتمالا یه سر می ریم بیرون و دور می زنیم ) . راستش امسال عید رو خیلی خوب شروع نکردیم . برای عمو سعیدت مشکلی پیش اومد که تا ایست قلبی پیش رفت و با لطف خدا و تلاش کادر بیمارستان ، عمو سعید سی ساله به زندگی برگشت و توسنت یه بهار دیگه رو ببینه . بیا به رسم دیرین ، دستای مهربونت رو به سمت آسمون بگیر و از خدای مسلمونا ، زرتشتی ها ، مسیحیان ، یهودی ها و ... که همون خدای واحد و مهربون هست بخواهیم تا همه بیماران رو شفا بده و خوشی و سلامتی رو بهشون هدیه کنه. بیا از خدا بخواهیم که بحق خانم فاطمه زهرا و تمام اولیاء الهی هر چی کودک و نوزاد بیمار هست رو به خاطر آه دل پدر و مادراشون شفا بده .

خوب خانم خانما این چند روز به شما خیلی خوش گذشت . کلی با پریا ، آریا ،پرهام، امیر مهدی و مهدیه رفتی شهر بازی ، پارک ، فروشگاه و ... و خیلی بهت خوش گذشت . خدا رو شکر . الهی فدات شم . این ایام عیدی باعث شد تا یه مقداری بیشتر در کنارت باشم و کلی لذت بررم از لحظات با تو بودن . دوستت دارم ناز گلم . چند تا عکس برات اینجا می زارم خانم خوشگله.

پسندها (9)

نظرات (6)

مامان دریا
14 فروردین 95 9:24
با سلام و با آرزوی بهترینها برای شما و دختر گلتون وبلاگ قشنگی دارید و دخترتون که خیلی هم خواستنی و تو دلبروست شما اولین پدری هستید که مستقیما واسه دختر گلش مینویسه خوشحالم که واسه دخترتون وقت میگذارید معلومه خیلی بچه دوست هستید .با آرزوی سالی خوش برای شماو خانواده محترمتون.
مامان هانا
14 فروردین 95 11:00
سلامسال نو مبارک. ایشالا بقیه سال به سلامتی و تندرستی کنار دختر ماه و خوشکلتون بگذره.ما رو هم از دعای خیر فراموش نکنید
شادمهر کوچولو
27 اردیبهشت 95 9:14
سلااااااااااااااااااام ملیسا جووووووووون! عید شما مبااااااااااااارک! خیلی عکسهات قشنگن خانم ناااااااااااااااز! انشاالله همیشه سلامت و شاد باشی در کنار خانواده گلت
علی
2 خرداد 95 17:17
سلام من علی ، سال 64 در مسجد نبی تهرانسر منطقه 21 رها شدم .. الان ازدواج کردم و دانشجوی دکتری هستم .. دست و پای پدر مادرمو میبوسم .. آرزوم اینکه سرم رو در راه مولایم حسین بدم .. کاش مولا کمکم میکرد تا از گذشتم خبر بگیرم .. شیرخوارگاه آمنه بودم اگه کسی اطلاعی داره یا راهی پیشنهاد میکنه کمک بزرگی به من کرده. ممنون
(مامان سویل)
6 تیر 95 11:54
ماشالله چقد بزرگ شده ملیسا جووون
مامان زهره
27 مهر 95 9:39
عاشقتم گلم برات بهترین ها رو آرزومندم