روز مادر مبارک
سلام بابا جون . اول از همه اینکه باز هم عذر می خوام اگر دیر دارم می نویسم . خیلی مشغله زیاد شده و .... از این حرفها .دوم اینکه امروز روز مادره ،سالروز تولد حضرت زهرا . انشالله که خانم فاطمه زهرا همیشه نگهدار و پشتیبان تو و فرشته های نازنینی چون تو باشه . عزیزم ، می خوام با تو به مامان تو و همسر خودم این روز رو تبریک بگم اما شایسته تر می بینم که اول به مامانی ها خصوصا مامان لقا تبریک بگیم ، به چند جهت : اول اینکه اگر فداکاریهای مامانی ها نبود من و مامانت هم شاید الان وضعیتمون این نبود و یا تقدیر جور دیگه ای با ما رفتار می کرد . دوم اینکه بودن اونها برای ما مایه دلگرمی و خوشبختیه . همین دعایی که در حق من و تو و مامان می کنند خودش نعمت بزرگیه . سوم اینکه واقع امامانی تو این مدت زحمت تو رو خیلی کشیده . دوست دارم که این روزها رو بعدها که بزرگ شدی ارج و قرب براش قائل بشی و فراموش نکنی . خوب بابا جوونم من چند روز پیش یزد بودم . این بار دوم بود که به شهر یزد مسافرت کردم . تو هتل پارسیان صفائیه ، چند تا تاب و وسایل بازی بود که با دیدنشون دائم به یادت می افتادم . واقعا بودن تو و مامانت در کنارم آرزوی همیشگی و قلبی من هستش .
دیروز هم رفتم بهشهر تا مدارک ثبت نامم رو تکمیل کنم . 20 روز مونده به امتحانات و من واقعا دلهره و استرس خاصی دارم . فرصت زیادی برای درس خوندن نداشتم اما انشالله خدا کمکم می کنه و از این امتحانات هم سربلند گذر می کنم . خوب ناناز بابا به من بگو ببینم چرا برات شده یه عادت که نیمه های شب از خواب بیدار می شی و گریه می کنی ؟ انشالله به آرامش کافی برسی و نیمه های شب اینطوری از خواب بیدار نشی و گریه کنی . دوستت دارم دخترم ، ای از جنس و تبار گل ، ای تو از جنس و تبار خانم فاطمه زهرا ، دوستت دارم . امروز رو به مامانت ( بخاطر هدیه دادن تو دقیقا تو روز توادم به من ) ، مامان مامانت ، مادرم ، خواهرم و خاله هات تبریک می گم.راستی بابا جوونم خیلی دوست داشتم که امروز مادر مامان در قید حیات بود و صداش رو می شنیدم . خیلی دوستش داشتم ، اما با رفتنش تازه فهمیدم که نمی دونستم که چقدر بی حد و اندازه بهش علاقمند بودم .
و اما عکسهای سفرنامه اصفهان شما نازنین دخترم