عروسی عمو سعید
سلام بابایی گلم . الهی که خودت عروس شی . پریشب عروسی عمو سعید بود . خدا رو شکر به خوبی برگزار شد . الهی فدات شم . تو هم که ماه مجلس بودی . هر کسی که از در داشت خارج می شد سفارش می کرد که اسفند برات دود کنم . تو مجلس هم یه دقیقه تو دست مامان نبودی ، همش دست به دست می چرخیدی و دلبری می کردی . الهی فدات شم . مامان میگه من فقط رژ لب از روی لپ ملیسا پاک می کردم . خدایا به بزرگیت قسم مقدمات خوشبختی تموم جوونها رو فراهم کن . وقتی داماد اومد قسمت آقایون و رفت رو صندلیش نشست بی اختیار اشکهام سرازیر شد ، از خدا خواستم خوشبختشون کنه . بگذریم . خلاصه اینکه ای عزیز تر از جوونم ، خیلی باهات خوشبختم ، خیلی راضیم ، خدا رو شاکرم که تو رو بهمون داد . تو گل سر سبد زندگیمون هستی . قبل از رفتن به مجلس عروسی هم با عمه ها و بچه هاش رفتیم آتلیه . ایشالله وقتی ظاهر شد تو وبلاگت قرار می دم . راستی دختر قرتی شنیدم تو عروسی رو میز برای خودت دیسکو راه انداختی و می رقصیدی ؟ آی فداش بشم الهی . آبرومون رفت . الان همه می گن حتما باباش جلوی این دختره قر می ده که دخمل هم اینطوری یاد گرفته ؟ دوستت دارم گل من
این عکس شب عروسیه .ببخشید اگر بی کیفیته
الهی فدای اون خیال خولدنت شم
وای انگشتهاتو برای رقص برره ای آماده کردی
بابا جوونم باز دستت رو کردی تو پریز تلفن ؟
ملیسا خانم و مهدیه دختر عمش
اولین سرسره بازی ملیسا جوون
حاج خانم نامحرم تو مجلس بود که روسری سرت انداختی؟
الهی قربون اون خنده هات برم که همه دنیای منه
قیافه اول صبح ملیسا خانم
عکس امیر مهدی و مهدیه ( فرزندان عمه )در شب عروسی