سه ماهگی و اولین شب یلدای فرشته مهربون و نازنین مامان و بابا
سلام گل خوشبوی من ، عروسک زیبای من ، روشنایی شب تار من ، الان دقیقا شما 3 ماه و 1 روز 16 ساعت و 18 دقیقه و 7 ثانیه سن داری. اولین شب یلدای تو خانم خوشگله رو پشت سر گذاشتیم.من و تو و مامان رفتیم خونه مامانی.رفتیم پیش بزرگترها . ایشالله همیشه سایه بزرگترها بالاسرمون باشه. تو شب یلدا خانوادها ، مهمون بزرگترهای خانواده می شن و طولانی ترین شب سال رو در کنار هم ، خوش می گذرونند . باباجونم ، عزیز دلم ، شب یلدا دستهای کوچیک و نحیفت رو گرفته بودم و داشتم قربون صدقت می رفتم . تو چشمهام خیره شده بودی و انگار داشتی باهام حرف می زدی . نمیدونم ، نمیدونم تو مهربون از چی می تونی حرف بزنی ؟ یا اینکه تا چه حد معنای زندگی رو متوجه می شی. اینک...